به گزارش همشهری آنلاین به نقل از نیویورک تایمز، هانتر بایدن، پسر جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در کتابی از خاطرات زندگی پرفراز و نشیب خود نوشته و گفته اگرچه پریشانی زیادی را برای خانوادهاش ایجاد کرده اما عشق و حمایتی که بین آنهاست او را نجات داده است.
این کتاب که «داراییهای زیبا» یا Beautiful Things نام دارد ۶ آوریل منتشر خواهد شد. هانتر در این کتاب خاطراتی از زندگی پر فراز و نشیب خود میگوید و از ترک اعتیاد، رابطه عاطفی و عشق جدیدی که چرخه ناامیدی او را متوقف کرد مینویسد.
پسر دوم رئیس جمهور بایدن که معمولا با نام میانی خود «هانتر» خوانده میشود، در حال حاضر به عنوان وکیل و بنیانگذار شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر Eudora Global است. به گزارش ABC، هانتر به دلیل سوء مصرف مواد و "زندگی شخصی پر سر و صدا" خود درگیر ماجراهای متعددی شده است.
او در جریان مبارزات انتخاباتی پدرش در مورد زندگی با اعتیاد گفت: «ببینید، همه با درد روبرو هستند. همه آسیب دیدهاند. در هر خانوادهای اعتیاد وجود دارد. من در آن تاریکی بودم. من در آن تونل بودم این یک تونل پایانناپذیر است. شما خلاص نمیشوید بلکه میفهمید چگونه با آن کنار بیایید.»
در سال ۲۰۱۷، هانتر از کاتلین بوهل، که با او سه فرزند مشترک دارد، طلاق گرفت: نائومی (به نام عمه مرحومش)، فینگان و میزی بایدن. مدتی بعد با هالی، بیوه برادر فقیدش رابطه برقرار کرد که سرانجام در سال ۲۰۱۹ از هم جدا شدند. هانتر از آن زمان با ملیسا کوهن، فیلمسازی از آفریقای جنوبی ازدواج کرده است.
او در پیشگفتار کتابش مینویسد: «من یک پدر ۵۱ ساله هستم که به پرورش سه دختر زیبا کمک کردم. من از خیابانهای واشنگتن دی سی کراک کوکائین خریدم ... من آنقدر بیچاره نوشیدن شده بودم که حتی نمیتوانستم در بطری نوشیدنی را وقتی پیاده از فروشگاه به سمت و آپارتمانم میرفتم باز کنم.
تنها در همین پنج سال گذشته، ازدواج دو دههای من از هم پاشیده، اسلحه به صورتم نشانه گرفته شده، مدتی با همه قطع ارتباط کردم و با پرداخت شبی ۵۹ دلار در متلهایی معمولی زندگی کردم در حالی که خانوادهام را حتی بیشتر از خودم ترساندم.»
هانتر در قسمتهایی از کتاب تصادفی را به یاد میآورد که منجر به کشته شدن مادر و خواهرش شد. سال ۱۹۷۲ زمانی که بایدن به تازگی سناتور شده بود، نیلیا با فرزندانش هانتر، ۳ ساله، برادرش بو، تقریبا ۴ ساله و خواهر ۱۳ ماهه آنها، نائومی برای خرید درخت کریسمس رفته بود که در یک تقاطع با تریلری تصادف کرد.
و بعد در مورد مریضی برادر بزرگش بو مینویسد؛ بو قصد داشت در سال ۲۰۱۶ برای فرمانداری دلاور کاندید شود اما پس از مبارزه با سرطان مغز در سال ۲۰۱۵ از دنیا رفت. هانتر عنوان کتاب خود را از برادرش وقتی در بیمارستان بستری بود وام گرفته؛
«بو اصرار داشت که وقتی حالش خوب شد، زندگی خود را وقف قدردانی و ترویج زیباییهای بیحد و مرز جهان خواهیم کرد. پس از آن بود که «داراییهای زیبا» عنوانی برای روابط و مکانها و لحظات، عنوانی برای همه چیز شد.»
پس از مرگ برادر بزرگتر و به دلیل آنچه هانتر آنرا «درک عشق از دست رفته» مینامد وارد رابطه عاطفی با هالی شد؛ هانتر و هالی که هر دو شرکای زندگی خود را به دلیل مرگ و جدایی از دست داده بودند بر اساس درد مشترکی که تجربه میکردند پیوند خوردند.
او تلاش کرد حضوری موثر در کنار بیوه و فرزندان برادرش داشته باشد اما نتیجه نگرفت؛ هانتر مینویسد: «رابطه ما تلاشی ناامیدکننده برای احیای عشقی بود که هر دو از دست داده بودیم اما از هم پاشید و این فقط آن فاجعه را عمیقتر کرد و روشن کرد که آنچه از دست رفته، برای همیشه از بین رفته است.»
بایدن در حالی که پدرش دیگر معاون رئیس جمهور (اوباما) شده بود، یک ماه تمام را در آپارتمانی در واشنگتن با ودکا گذراند. بایدن بارها اعتیادش به الکل را ترک کرده بود ولی با هر حادثهای، مرگ برادرش یا از دست دادن شغل پرمنفعتش به دلیل موقعیت سیاسی پدرش، دوباره شروع میکرد.
هانتر این الگوی رفتاری نامناسب را آنقدر ادامه داد که بیشتر اوقاتش را در فروشگاهها میگذراند و دچار کاهش وزن شدید شده بود: «در نهایت معده من حتی نودل را تحمل نمیکرد.» پدرش که از این اوضاع آشفته خبر داشت، در آن زمان معاون رئیس جمهور بود، به سراغش آمد.
بایدن مینوسید: «پدر گفت من میدانم که خوب نیستی هانتر. تو به کمک نیاز داری.» و ادامه میدهد: «او هرگز نگذاشت فراموش کنم که همه چیز از دست نرفته است. او هرگز مرا رها نکرد، هرگز از من دوری نکرد، هرگز قضاوت نکرد هر چقدر هم که اتفاقات بدی افتاد - و باور کنید میتوانست خیلی خیلی بدتر شود.»
او که در توصیف دوران اعتیاد و ناامیدی خود به تفصیل قلم فرسایی کرده از توهینها، شکستها و بیچارگیهایش مینویسد و میگوید: «هنگامی که تصمیم گرفتید فرد بدی باشید، دیگران نیز فکر میکنند شما به همان آدم بد تبدیل شدهاید (و در آن موقعیت دیگر) بازیافتن پسر خوبی که قبلا بوده اید دشوار است, در نهایت من از تلاش برای یافتن او (شخصیت خوب قبلی) خسته شدم تصمیم گرفتم که دیگر کسی نیست که تا پیش از این اطرافیان عاشقش بودند نباشم.»
داستان بایدن با رفتنش به محل سکونت بیخانمانهای لس آنجلس ادامه پیدا میکند؛ همانجا بود که او با تهدید جدی زندگیاش رو برو شد و «دیدم اسلحهای به صورتم نشانه رفته.» در فصل بعد، جو بایدن را میبینیم که پسرش را در یک بزرگراه تعقیب و دستگیر کرده: «او مرا گرفت، چرخاند و بغل کرد؛ مرا در تاریکی محکم نگه داشت و برای مدتی طولانی گریه کرد.»
بایدن برای اعتیاد خود بهانه نمیآورد اما احساسش از «تنهایی در میان جمعیت» را به خوبی توصیف میکند؛ او به تجربه تلخی که در پی از دست دادن مادر و خواهرش داشته اشاره میکند اما آن لحظه غم انگیز را لزوما منجر به رفتارهای نامناسب بعدی خود نمیداند. بایدن از حس ناراحتی که به ویژه در موقعیتهای اجتماعی داشته میگوید و اضافه میکند: «این نوع ناامنی در بین افرادی که درگیر اعتیاد هستند واقعی و تقریبا جهانی است.»
اولین "استخدام در سن قانونی" هانتر بایدن در یک باغ وحش بوده: «من به اندازه قد خودم کثیفیهای لاماها را بیل زدم و استخر سمورها را تخلیه کردم» اما شهرت وی بیشتر به خاطر عضویت در هیئت مدیره هولدینگ بوریسما، یک شرکت گاری، است. وی مینویسد: «اما اپیزودی که منجر به استیضاح یک رئیس جمهور شد و مرا در قلب بزرگترین افسانه سیاسی دهه قرار داد از آن جهت مهم شد که بسیار پیشپاافتاده است.»
او این ماجرا را مانند تلاش یک دانشجوی مجبور به نوشتن مقاله درسی توضیح میدهد و تاکید دارد که هیچ خطایی از او سر نزده و به هیچ جرمی متهم نشده است اما به دلیل درگیری با اعتیاد از همراهی پدرش در سیاست و انتخابات، آنطور که پیش از آن مشارکت میکرد باز ماند و مجبور به تخلیه هتل محل اقامتش در لسآنجلس آمریکا شد.
هانتر که پیش از ترک هتل به استخر رفته بود با افرادی آشنا شد که شماره یک فیلمساز از آفریقای جنوبی به نام ملیسا کوهن را به او دادند. با گذشت یک ساعت از اولین ملاقات شام، آنها عشق خود را به یکدیگر اعلام کردند اما بایدن به ملیسا گفت که فردی معتاد است؛ ملیسا پاسخ داد: «دیگر نه. کار تو با آن تمام شده.» و این شروع فصل جدیدی از زندگی رابرت هانتر بایدن شد.
نظر شما